روایت فتح، مجموعه سوم، قسمت دهم، دیدار
قسمتی از متن:
حسینیهی جماران
در میان آن جمع كثیری كه آن روز برای زیارت نایب حضرت حجت (ع) به حسینیهی جماران آمده بودند، برادر علی فضلی، فرمانده لشكر دلاور سیدالشهدا (ع) نیز حضور داشت. حسینیهی جماران گنجایش آنكه همهی لشكر را یكجا در خود بپذیرد نداشت و قرار بود كه بچهها در دو نوبت به دیدار حضرت امام نائل شوند.
بهراستی این امت را هرگز نميتوان با هیچ یك از امم دیگری كه در روی این سیارهی خاكی زیستهاند مقایسه كرد. پیوند عشقی كه مابین فرمانده و لشكرش وجود دارد، از جلوههای شگفتآوری است كه این مدعا را تأیید ميكند.
در فاصلهی پر و خالی شدن حسینیه، حاج علی فضلی با گروه گفتوگو ميكند.
فرصتی مناسبتر از این برای سخن گفتن با برادر فضلی وجود نداشت. برادر علی فضلی ميگفت: «عزیزان لشكر در عملیات كربلای پنج حماسههایی را كه عیناً حماسهی عاشورایی كربلا را تداعی ميكرد تكرار كردند. آنها روزهای بسیار پرخطری را پشت سر گذاشتند كه هر لحظه و هر ساعتش، انسان را به یاد كربلا ميانداخت. این برادران با شوری حسینی، در لحظه و هر ساعتش، انسان را بهیاد كربلا ميانداخت. این برادران با شوری حسینی، در مقابل پاتكهای سنگین دشمن، مخصوصاً در مرحلهی ششم و هفتم عملیات لشكر كه در جزیرهی شلحه یا جزیرهی سیدالشهدا، در سمت راست نخلستانها انجام شده بود، مقاومت بسیاری از خود نشان دادند.»
«دشمن كه خود را در حال مرگ ميدید، پاتكهای سنگینی را آغاز كرده بود كه منطقه را پس بگیرد... در یكی از روزها كه دشمن با پنج تیپ به گردان حضرت علياكبر فشار ميآورد كه او را به عقب براند، گزارش لحظه به لحظهی مقاومت برادران به خدمت فرمانده كل قوا عرض ميشد. ایشاندر همان ساعات بچهها را به زیارتشان پذیرفتند و وعدهای گذاشتند كه الحمد سر رسید و برادران به زیارت ایشان آمدند.»
«لحظهای كه خبر وعدهی ملاقات را در پشت بيسیمها به برادران رساندیم، مقاومت بچهها به چند برابر رسید و این یكی از بهترین نیروهای احتیاطی بود كه ما توانستیم آن روز به كمك برادران بفرستیم تا یازده روز پی در پی، استقامت این عزیزان را در جزیرهی شلحه كه به نام حضرت سیدالشهدا (ع) نامیده شده، تضمین كنیم.»
«عزیزان ما كه تازه از عملیات كربلای چهار بازگشته بودند، منطقهای را جهت عملیات جدیدشان برگزیدند كه جادهی عقبهای در آن وجود نداشت. در این منطقه دشمن آبگرفتگی وسیعی كه از سه تا ده كیلومتر عمق داشت در مقابل ما ایجاد كرده بود و عمق میدانهای مین و سیمهای خاردار به حدی بود كه قابلیت جمعآوری نداشت. در مقابل ما چند رده كمین و دژ مستحكم شلمچه قرار داشت كه حاصل پنج سال كار مهندسی مداوم بود و دشمن هرگز فكر نميكرد كه ما در این منطقه عملیات داشته باشیم. این عزیزان، با توجه به مهتابی كه تا ساعت یك و نیم شب منطقه را روشن كرده بود، حسینوار، بعد از توسل به بيبی فاطمهی زهرا(س)،آیهی و جعلنا(١) را خواندند و به آب زدند.»
«برادران بعد از عبور از كمینها سه بار به دژ دشمن حمله كردند، كه خط شكسته نشد، و بار چهارم، با رشادت همهی رزمندگان و مخصوصاً شهید بزرگوار علیرضا آملی، خط شكسته شد و دژِ مستحكم دشمن سقوط كرد.»
منطقهی عملیاتی كربلای یك
قسمتی از متن:
حسینیهی جماران
در میان آن جمع كثیری كه آن روز برای زیارت نایب حضرت حجت (ع) به حسینیهی جماران آمده بودند، برادر علی فضلی، فرمانده لشكر دلاور سیدالشهدا (ع) نیز حضور داشت. حسینیهی جماران گنجایش آنكه همهی لشكر را یكجا در خود بپذیرد نداشت و قرار بود كه بچهها در دو نوبت به دیدار حضرت امام نائل شوند.
بهراستی این امت را هرگز نميتوان با هیچ یك از امم دیگری كه در روی این سیارهی خاكی زیستهاند مقایسه كرد. پیوند عشقی كه مابین فرمانده و لشكرش وجود دارد، از جلوههای شگفتآوری است كه این مدعا را تأیید ميكند.
در فاصلهی پر و خالی شدن حسینیه، حاج علی فضلی با گروه گفتوگو ميكند.
فرصتی مناسبتر از این برای سخن گفتن با برادر فضلی وجود نداشت. برادر علی فضلی ميگفت: «عزیزان لشكر در عملیات كربلای پنج حماسههایی را كه عیناً حماسهی عاشورایی كربلا را تداعی ميكرد تكرار كردند. آنها روزهای بسیار پرخطری را پشت سر گذاشتند كه هر لحظه و هر ساعتش، انسان را به یاد كربلا ميانداخت. این برادران با شوری حسینی، در لحظه و هر ساعتش، انسان را بهیاد كربلا ميانداخت. این برادران با شوری حسینی، در مقابل پاتكهای سنگین دشمن، مخصوصاً در مرحلهی ششم و هفتم عملیات لشكر كه در جزیرهی شلحه یا جزیرهی سیدالشهدا، در سمت راست نخلستانها انجام شده بود، مقاومت بسیاری از خود نشان دادند.»
«دشمن كه خود را در حال مرگ ميدید، پاتكهای سنگینی را آغاز كرده بود كه منطقه را پس بگیرد... در یكی از روزها كه دشمن با پنج تیپ به گردان حضرت علياكبر فشار ميآورد كه او را به عقب براند، گزارش لحظه به لحظهی مقاومت برادران به خدمت فرمانده كل قوا عرض ميشد. ایشاندر همان ساعات بچهها را به زیارتشان پذیرفتند و وعدهای گذاشتند كه الحمد سر رسید و برادران به زیارت ایشان آمدند.»
«لحظهای كه خبر وعدهی ملاقات را در پشت بيسیمها به برادران رساندیم، مقاومت بچهها به چند برابر رسید و این یكی از بهترین نیروهای احتیاطی بود كه ما توانستیم آن روز به كمك برادران بفرستیم تا یازده روز پی در پی، استقامت این عزیزان را در جزیرهی شلحه كه به نام حضرت سیدالشهدا (ع) نامیده شده، تضمین كنیم.»
«عزیزان ما كه تازه از عملیات كربلای چهار بازگشته بودند، منطقهای را جهت عملیات جدیدشان برگزیدند كه جادهی عقبهای در آن وجود نداشت. در این منطقه دشمن آبگرفتگی وسیعی كه از سه تا ده كیلومتر عمق داشت در مقابل ما ایجاد كرده بود و عمق میدانهای مین و سیمهای خاردار به حدی بود كه قابلیت جمعآوری نداشت. در مقابل ما چند رده كمین و دژ مستحكم شلمچه قرار داشت كه حاصل پنج سال كار مهندسی مداوم بود و دشمن هرگز فكر نميكرد كه ما در این منطقه عملیات داشته باشیم. این عزیزان، با توجه به مهتابی كه تا ساعت یك و نیم شب منطقه را روشن كرده بود، حسینوار، بعد از توسل به بيبی فاطمهی زهرا(س)،آیهی و جعلنا(١) را خواندند و به آب زدند.»
«برادران بعد از عبور از كمینها سه بار به دژ دشمن حمله كردند، كه خط شكسته نشد، و بار چهارم، با رشادت همهی رزمندگان و مخصوصاً شهید بزرگوار علیرضا آملی، خط شكسته شد و دژِ مستحكم دشمن سقوط كرد.»
منطقهی عملیاتی كربلای یك
- دسته بندی
- اندیشه و حکمت
وارد شوید یا ثبت نام کنید تا دیدگاه ارسال کنید.
اولین نفری باشید که دیدگاه ارائه می کند