روایت فتح، مجموعه چهارم، قسمت اول، سرباخته کوی عشق
قسمتی از متن
شلمچه، منطقهی عملیات كربلای پنج
صبح روز عملیات كربلای پنج در محور دریاچهی پرورش ماهی، برادر شهید كاظمپور خود را به دژ تسخیرشدهی دشمن ميرساند تا به شهید خلیل مطهرنیا، مسئول طرح و عملیات لشكر المهدی ملحق شود. آب كه با عقل تسبیحی خود اهل حق را خوب ميشناسد،بر قایقها آغوش ميگشاید و آنان را بر سینهی نیلگون خویش سبكبار ميلغزاند و به ساحل ميسپارد. آسمان نیز نظاره ميكند و هیچ مرز و حجابی فی ما بین عالم خلق و امر باقینمانده است. طوفان رعب ميپیچد و به قلب مضطرب دشمن حمله ميبرد. ابر، حجاب خورشید ميشود و چشم پرندگان آهنین را كور ميكند. زمین زیر پای دشمن بيتاب ميشود و از خدا اذن ميخواهد كه دهان بگشاید و سپاه كفر را ببلعد، اما از عالم امر سروش ميرسد: «فمهل الكافرین امهلهم رویدآ.»(١) فرشتگان به صفوف ما ميپیوندند و سواد سپاه حق در چشم دشمندوچندان ميگردد.
دشمن در پناه تانكها آمده است تا ما را در محاصره بگیرد و از پیشروی سپاه حق به سوی دریاچهی پرورش ماهی جلوگیری كند. تخریبچيها و گردان ضد زره رفتهاند تا راه تانكها را با مواد منفجره و آرپيجی سد كنند، اما لنز دوربین آنهمه قوی نیست تا بتواند سیاهی آنها را در نزدیكی تانكها ببیند.
آتش انبوه دشمن بر خلیل گلستان شده است و جز او، بر هر كه از ملت ابراهیم خلیل تبعیت كند. آیا تو در آن معركهای كه صفیر گلولهها و تیر مستقیم تانكها نفس ميبرند، كسی را از خلیل مطهرنیا آرامتر دیدهای؟ من ندیدهام. نه، رمز شجاعتش در آن كلاه بافتنی نیست؛ در سینهی اوست كه وسعت یقین، آن را تا بينهایت گسترده است.
حسن نگران است كه مبادا تانكهای دشمن قایقهارا به گلوله ببندند و خلیل سعی ميكند كه توپخانه و كاتیوشاهای لشكر را به كمك فرا بخواند و دقایقی بعد، باران آتش بر سر تانكهای دشمن سرازیر ميشود.
در جهان امروز سخن گفتن از راه انبیا و غایات الهی آفرینش بسیار غریب مينماید. شیطانزدهها ميگویند كه این سخنان اساطیر پیشینیان است، و لكن ما برای معرفی خود راهی جز این نداریم كه از پیوند و اتحاد نهضت خویش با راه انبیا و وارثان آنها سخن بگوییم. راه ما راه سیدالشهداست و آنان كه پای یقین در این راه نهادهاند آرزوی سر باختن دارند تا به ذبیحا اعظم ازهمه نزدیكتر شوند. تانكهای دشمن نزدیكتر شدهاند و خلیل نقشهی عملیاتی را بار دیگر مرور ميكند تا راهی بهتر برای مقابله با تانكها بیابد. آنها منتظرند كه ترس مرگما را به فرار وا دارد، اما نميدانند كه خلیل هر روز بعد از نماز صبح، زیارت عاشورا ميخواند. ما اینچنین فرماندهی داریم و او این رسم عاشورایی را از امام عاشورا فرا گرفته است كه: «انی لا اری الموت الا السعادهی و لا الحیات مع الظالمین الا برما.»(2)
و ...
قسمتی از متن
شلمچه، منطقهی عملیات كربلای پنج
صبح روز عملیات كربلای پنج در محور دریاچهی پرورش ماهی، برادر شهید كاظمپور خود را به دژ تسخیرشدهی دشمن ميرساند تا به شهید خلیل مطهرنیا، مسئول طرح و عملیات لشكر المهدی ملحق شود. آب كه با عقل تسبیحی خود اهل حق را خوب ميشناسد،بر قایقها آغوش ميگشاید و آنان را بر سینهی نیلگون خویش سبكبار ميلغزاند و به ساحل ميسپارد. آسمان نیز نظاره ميكند و هیچ مرز و حجابی فی ما بین عالم خلق و امر باقینمانده است. طوفان رعب ميپیچد و به قلب مضطرب دشمن حمله ميبرد. ابر، حجاب خورشید ميشود و چشم پرندگان آهنین را كور ميكند. زمین زیر پای دشمن بيتاب ميشود و از خدا اذن ميخواهد كه دهان بگشاید و سپاه كفر را ببلعد، اما از عالم امر سروش ميرسد: «فمهل الكافرین امهلهم رویدآ.»(١) فرشتگان به صفوف ما ميپیوندند و سواد سپاه حق در چشم دشمندوچندان ميگردد.
دشمن در پناه تانكها آمده است تا ما را در محاصره بگیرد و از پیشروی سپاه حق به سوی دریاچهی پرورش ماهی جلوگیری كند. تخریبچيها و گردان ضد زره رفتهاند تا راه تانكها را با مواد منفجره و آرپيجی سد كنند، اما لنز دوربین آنهمه قوی نیست تا بتواند سیاهی آنها را در نزدیكی تانكها ببیند.
آتش انبوه دشمن بر خلیل گلستان شده است و جز او، بر هر كه از ملت ابراهیم خلیل تبعیت كند. آیا تو در آن معركهای كه صفیر گلولهها و تیر مستقیم تانكها نفس ميبرند، كسی را از خلیل مطهرنیا آرامتر دیدهای؟ من ندیدهام. نه، رمز شجاعتش در آن كلاه بافتنی نیست؛ در سینهی اوست كه وسعت یقین، آن را تا بينهایت گسترده است.
حسن نگران است كه مبادا تانكهای دشمن قایقهارا به گلوله ببندند و خلیل سعی ميكند كه توپخانه و كاتیوشاهای لشكر را به كمك فرا بخواند و دقایقی بعد، باران آتش بر سر تانكهای دشمن سرازیر ميشود.
در جهان امروز سخن گفتن از راه انبیا و غایات الهی آفرینش بسیار غریب مينماید. شیطانزدهها ميگویند كه این سخنان اساطیر پیشینیان است، و لكن ما برای معرفی خود راهی جز این نداریم كه از پیوند و اتحاد نهضت خویش با راه انبیا و وارثان آنها سخن بگوییم. راه ما راه سیدالشهداست و آنان كه پای یقین در این راه نهادهاند آرزوی سر باختن دارند تا به ذبیحا اعظم ازهمه نزدیكتر شوند. تانكهای دشمن نزدیكتر شدهاند و خلیل نقشهی عملیاتی را بار دیگر مرور ميكند تا راهی بهتر برای مقابله با تانكها بیابد. آنها منتظرند كه ترس مرگما را به فرار وا دارد، اما نميدانند كه خلیل هر روز بعد از نماز صبح، زیارت عاشورا ميخواند. ما اینچنین فرماندهی داریم و او این رسم عاشورایی را از امام عاشورا فرا گرفته است كه: «انی لا اری الموت الا السعادهی و لا الحیات مع الظالمین الا برما.»(2)
و ...
- دسته بندی
- اندیشه و حکمت
وارد شوید یا ثبت نام کنید تا دیدگاه ارسال کنید.
اولین نفری باشید که دیدگاه ارائه می کند