Write For Us

روایت فتح مجموعه 5 قسمت 12 شش روز بعد

E-Commerce Solutions SEO Solutions Marketing Solutions
1,065 نمایش
Published
روایت فتح، مجموعه پنجم، قسمت دوازدهم، شش روز بعد
قسمتی از متن:
بعد از ظهر پنجم مرداد
‌‌مردم منطقه كه با حضور رزم‌آوران اسلام اطمینان و امنیتی دوباره احساس مي‌كنند،رفته رفته به خانه‌هایشان باز مي‌گردند. به‌راستی منافقین بر این توهم بودند كه خلق با آنها هستند؟ مگر انسان تا كجا مي‌تواند گمگشته‌ی سراب وهم باشد كه اینچنین بیندیشد؟ كدام خلق؟ جوانی كه بعد از انفاق یكی از پاهایش در راه خدا باز هم با یك پا روی به جبهه مي‌آورد، و یا آن غفلت‌زده‌ی وامانده‌ای كه در حاشیه‌ی خیابان پهلوی سرگردان استو از وجود انسان، تنها با آن حیوان حریص و لذت‌پرستی آشناست كه در زیر پوست او لانه كرده است؟ كدام یك؟

منافقین به‌مراتب از كفار بدترند و سیره‌ی رسول اكرم و امیرالمؤ‌منین در نبرد با یهودیان بني‌قریظه و خوارج نهروان مؤ‌ید شدتی است كه باید با آنان روا داشت. نفاق خوره‌ای است كه پیكر امت را از درون مي‌خورد، حال آنكه مبارزه با كفر و شركهمواره به تقویت و تثبیت حكومت اسلام مي‌انجامد و بر این اساس، بنیان نفاق را باید از ریشه بر انداخت، اگرنه، چون ماری كه سركوفت نشده باشد بار دیگر جان خواهد گرفت.

به‌راستی حركتی تا این حد احمقانه چگونه از منافقین سر زده است؟ آن تحلیل مبتنی بر توهم محض از كجا آمده است تا آنان را به دامی اینچنین آشكار بیندازد؟ ده‌ها كیلومتر نفوذ عمقی به داخل مرز تنها در طول جاده‌ی كرند به باختران. به‌راستی آن غفلت‌زدگان وامانده در این توهم بودند كه با این كار خود را به آغوش گرم مردم ایران مي‌سپارند؟ آیا هنوز هم كسی مانده است كه درباره‌ی مردم ایران تصوری آنچنان داشته باشد؟ اگر كسی هم بود كه به انگیزه‌ی نبرد با كفر صدامی به جبهه نیامده باشد، نفرت از منافقین او را به جبهه كشاند ودیگر كیست كه در نیافته باشد تنفر مردم از منافقین بیش از صدامیان است؟
یك كرد روستایی تعریف مي‌كند كه چگونه تانك‌های منافقین سرنشینان پیكان قرمزرنگی را كه قصد گریز ازروستا را داشتند له كردند.

‌‌پیكان قرمزی كه آن كرد روستایی از آن سخن مي‌گفت، لهیده و پرخون، به نشانه‌ی عشق بي‌شائبه‌ی منافقین به خلق در كنار جاده افتاده بود. جاده‌ی اسلام‌آباد به باختران آینه‌ی عبرتی است كه شایسته است بیماردلان باطن خود را در آن بنگرند و میثاق ازلی امت را با اسلام و نظام جمهوری اسلامی. این میثاقی است مخزون در لوح محفوظ فطرت ما، و نه تنها ما، كه اكنون بیداردلان سراسر كره‌ی ارض دیگر دریافته‌اند كه خورشید عدالت مگر آنكه از افق ولایت سر زند، واگرنه، هیچ. امام را دریابیم كه راهو رسم انتظار را خوب مي‌شناسد و آن برادر عزیز نیز سخنش همین بود. این ولایت امام است كه به ما حیثیت و شرف و مردانگی داده است و لاغیر.

اولین گروه ما هنگامی به اسلام‌آباد رسید كه بیش از نیم ساعت از تسخیر شهر نگذشته بود و هنوز رزم‌آوران در درون شهر با منافقین درگیر بودند. بیمارستان اسلام‌آباد نیز آیت مبین دیگری است از عشق منافقین به خلق.لابد در اخبار شنیده‌اید كه آنان با بیماران و مجروحین بیمارستان چه كرده‌اند.
دسته بندی
اندیشه و حکمت
وارد شوید یا ثبت نام کنید تا دیدگاه ارسال کنید.
اولین نفری باشید که دیدگاه ارائه می کند