Write For Us

روایت فتح مجموعه 4 قسمت 7 ما همه چیز را مدیون خون شهدا

E-Commerce Solutions SEO Solutions Marketing Solutions
957 نمایش
Published
روایت فتح مجموعه 4 قسمت 7 ما همه چیز را مدیون خون شهدا هستیم
قسمتی از متن
بیست و پنجم اسفند ١٣٥٩، سوسنگرد
‌‌بر ویرانه‌های متروك شهر سوسنگرد، همه جا غباری از یك فراموشی پنج ماهه فرو نشسته است تا یادها و خاطرات و آشنایي‌ها را در خود دفن كند و ما را به آنچه هست خو دهد، و لكن ما هنوز به این وضعیت جدید خو نگرفته‌ایم و آنچه را كه بر ما رفتهاست از یاد نبرده‌ایم. درد ما درد شهر و خانه و خاك و آجر نیست؛ درد ما درد ظلمی است كه این ویراني‌ها نشانه‌ی آن است.

شب عملیات فرا رسیده است و انتظار فردا گویی افلاك رااز چرخش باز داشته و زمان را به بند كشیده است. غروب‌هنگام برادر عزیزی به همراه برادران توانا و نوری به قرارگاه‌های بچه‌ها در خانه‌های متروك شهر سر مي‌كشند و آنان رابا وظایف خویش در عملیات آشنا مي‌كنند.

هزار و چهارصد سال است كه از بعثت آخرین پیامبر خدا گذشته است و در آغاز قرن پانزدهم هجری قمری، این نور وجود مبارك اوست كه آخرین مراحل تحقق خویش را در جان این مجاهدان راه خدا باز مي‌گذراند. تو گویی همه‌ی تاریخ سپری شده تا این خورشیدهای عظیم در آسمان سیاه بشریت متولد شوند و عصر ظلمت را به پایان برسانند. تو گویی همه‌ی تاریخ سپری شده تا سید محمد جواد دیده‌ور پای به عرصه‌ی وجود گذارد و خود را در كشاكش حیات بیست و چند ساله‌اش تا آنجا بپرورد كه استحقاق قبول جلوات حسنای حق را بیابد و عاقبت چون شعاعی از نور به شمس وجود محمدی الحاق یابد و جاودانه شود.

‌‌كازرون، مغازه‌ی عطاری پدر شهید دیده‌ور
‌‌در ابتدای بازار كازرون، از جانب میدان انقلاب، دكانی عطاری است متعلق به پدر شهید سید محمد جواد دیده‌ور. باید گفت پدر دو شهید: سید محمد جواد و سید محمد كاظم. حتی اگر برای یك بار او را دیده باشی، آنچه كه بیش از هر چیز از او در خاطرت باقی مي‌ماند این سخن است كه: الحمد رب العالمین، و این ذكر را نه برای تو كه برای خویش مي‌گوید تا در خاطر مصفایش جز نور شكر و رضا راه نیابد. آنها مصیبت را كرامت مي‌دانند و در وصف آنان است كه از یك سو «لقد كرمنا بني‌آدم»(١) گفته‌اند، و از سویی دیگر «لقد خلقنا الانسان فی كبد.»(٢) رنج، عرصه‌ی ظهور حقیقت انسان، یعنی آن ذخایر پنهانی است كه تا در كوره‌ی بلایا گداخته نگردند، ظاهر نمي‌شود.

‌‌بهمن‌ماه ١٣٥٩، سوسنگرد
‌‌شهید عزیزی چاهی را كه حفر كرده بودند نشان مي‌داد و مي‌گفت: «وقتی ما به این سوی رودخانه‌ی سوسنگرد آمدیم آب نداشتیم.» و بعد ما را به تماشای كانال‌هایی برد كه از كنار رودخانه تا آن سوی خانه‌های شهر ادامه داشت.

اعمال انسان كاشف انگیزه‌های باطنی اوست و نمي‌دانم آیا مي‌توان آنان را فرهاد خواند و یا نه؛ عشق آنان شیرین‌تر از آن است كه عشق شیرین باشد، اگرچه شیرین نیز در آن داستان تمثیل جمال حق است در باطن كمال و قدرت او، و مباد ما را كه دل به عشق‌های مجازی بسپاریم.

و ...
دسته بندی
اندیشه و حکمت
وارد شوید یا ثبت نام کنید تا دیدگاه ارسال کنید.
اولین نفری باشید که دیدگاه ارائه می کند